۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

زن بودن...

5 سال پیش یه دوست توی 360 یاهو یه جمله ای نوشته بود، اون موقع یه حس مبهم ازش داشتم، اما درکش نمی کردم... از اون موقع هر چه قدر که می گذره معنای اون جمله رو بیشتر می فهمم و بیشتر باهاش موافق می شم... و این روزا حرفی بود که خیلی تکرارش کردم... امشب تو استتسم گذاشتمش، اما یکی از دوستان اومد و گفت که ننویس اینو! فکر که کردم دیدم راست می گه! شاید برداشت بد کنن! خلاصه این که بعضی ها ممکنه دیده باشنش و شاید بعضی ها هم نه... به هر حال الان به توصیه ی همون دوست جمله رو نمی نویسم. اما می خواستم ثبت بشه که چه قدر الان حسم اون جمله است...

75' 2645' 25 1'5' 54'5 42''43'' 5'4'1'12''71'4!

۱۱ نظر:

  1. مادر بگرید..
    جون هر کی دوس داری ما رو مجبور به رمز گشایی نکن !!!
    بیا قایمکی بگو طرف چی گفت و برو !!!
    قول میدم برداشت بد یا نکنم یا نگم!!!

    پاسخحذف
  2. جیران جون! چیز مهمی نیست! اصلا مهم نیست! ;)

    پاسخحذف
  3. دوست من:
    چندی پیش عزیزی این متن رو برای من فرستاد
    به نظرم اومد شاید برای تو هم جالب باشه
    به هر حال یه جورائی هم دردیم!!!!!

    دوسـتان عزیز:

    نامه ای که در زیر میخوانید از سر دلتنگی توسط یک زن ایرانی نگاشته

    شده. هر چند نکات مورد اشاره در این نامه ممکن است تا اندازه ای هم

    گزافه آمیز باشد، اما واقعیتهای تلخی در آن ذکر شده که اندیشه برانگیز است.







    پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:" قیمتت چنده خوشگله؟"

    سواره از کنارت گذشتم، گفتی:" برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!"
    در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود

    در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود

    زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی
    در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من

    در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی
    در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی:"زهرمار!"

    در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت، فحش خواهر و مادر بود
    در پارک، به خاطرحضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم

    نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی
    من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی

    مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!
    تو ازدواج نكردي و به من گفتي زن گرفتن حماقت است

    من ازدواج نكردم و به من گفتي ترشيده ام
    عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی

    عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد
    من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ

    من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر
    وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است

    وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است



    مردی به من نشان بده

    پاسخحذف
  4. به ناشناس:
    ممنون که نظر می دین. اما کاش یه نشونی از خودتون بذارید!
    اینی که نوشتید جالب بود... اما منظورم شاید این نبود...

    پاسخحذف
  5. دخترم نمی دونم چه جوری برات نشونی بذارم. ای میلتو پیدا نمی کنم.

    پاسخحذف
  6. الان می تونید رو اسمم (میفا) کلیک کنید و به ایمیلم دسترسی پیدا کنید...

    پاسخحذف
  7. ای نامرد :(
    خوب خصوصی برام بفرس :(

    پاسخحذف
  8. سلام. اینو دیدی؟
    بارون می بارید. دختر بچه روشو کرد به آسمون و گفت: خداجون گریه نکن همه چی درست میشه.

    پاسخحذف
  9. چه قشنگ... :)
    مرسی خاله ویدا!

    پاسخحذف
  10. میفای عزیزم، دوست ندارم غرب زده بازی در بیارم اما قبول داری بهتر بود به جای زنِ خالی می نوشتی زنِ ایرانی بودن!

    پاسخحذف
  11. به مهلا:
    اممم... راستش من جای دیگه ای نبودم تا حالا... اما فکر کنم همون زن بودن هست... (شدتش فرق داره اما...)

    پاسخحذف