۱۳۹۵ مهر ۵, دوشنبه

به خودم اجازه دادم که با احساساتم مقابله نکنم

احساس عجیبی را تجربه کردم که نمی‌دانم چیست. حسودی؟ حسرت؟ شکست؟
طبق عادت گذشته شروع کردم به ملامت خودم که من حق ندارم چنین احساسی داشته باشم. همه‌ چیز خیلی وقت است که تمام شده است٬ چرا باید به خودم اجازه دهم چنین فکری کنم؟ اما ناگهان رفتار گذشته‌ام را با خودم تشخیص دادم. من دیگر نمی‌خواهم خودم را ملامت کنم. برای همین شروع کردم به نوشتن. و رها شدم. به خودم اجازه دادم این احساس را داشته باشم. به خودم اجازه دادم که در بدنم این حس را بکنم که من آزرده شده‌ام. و این طبیعی‌ترین اتفاقی است که افتاده است. آرام نشستم و این حس را دیدم. رهاتر شدم. خودم را مجبور نکردم که احساس دیگری داشته باشم... قبول کردم که برایم سخت است. و این احساس وجود دارد... اما می‌گذرد. و آرامشم برگشت. برای اولین بار به معنای واقعی مفهوم این ویدیو رو در زندگی تجربه کردم.
خوشحالم. خوشحالم که کم کم در حال تغییرم.

۱۳۹۵ شهریور ۲۹, دوشنبه

قدرت آسیب‌پذیری یا Power of Vulneribility

دو هفته در تعطیلات بودم. برخلاف همیشه که یا به ایران می‌رفتم و یا به مسافرت٬ این بار تصمیم گرفتم زمانی را برای خودم و در خانه‌ی خودم صرف کنم. احتیاج داشتم به زندگیم سر و سامانی بدهم. و شاید مهم‌تر به فکرهایم. پس از این تعطیلات وضعیت من تغییر می‌کرد و من نمی‌خواستم مشکلات قدیمی را تکرار کنم. می‌خواستم چاره‌ای بیاندیشم برای نگرانی‌های همیشگیم٬ ترس‌هایم٬ قاطع نبودن‌هایم٬ فرار کردن‌هایم و تنهایی‌هایم... در این میان من بی‌تجربه نبودم. در گذشته بارها و بارها به دنبال توصیه‌های روانشناسی و... گشته بودم و به نتایج خوبی هم رسیده بودم. self compassion یکی از آن‌ها بود. مدیتیشن تمرینی بود برای آگاه بودن بدون قضاوت. و تمامی تحقیقات پشت آن‌ها جالب بود و من را جذب می‌کرد. اما در این میان من به تازگی سخنرانیی در TED دیده بودم: The Power of Vulnerability. و به طرز اعجاب‌آوری با این سخنرانی ارتباط برقرار کرده بودم. به همین دلیل شروع به جستجو دیگر آثار Brene Brown کردم. و مجموعه‌ای از جلسات سخنرانی را با نام مشابه یافتم. این مجموعه به صورت یک کتاب صوتی در آمده بود. در مدت تعطیلات به این کتاب گوش دادم... و سخنران در این کتاب برای من همانند نقاشی بود که نقطه‌هایی را در فضا که ظاهرا جدا هستند به یکدیگر وصل می‌کند و تصویری زیبا و واضح ارائه می‌دهد. حس و حال من عالی بود. اما...
کمی بعد من مانده بودم با حجم زیادی از اطلاعات. و احتیاج داشتم که این اطلاعات را بنویسم. به همین دلیل تصمیم گرفتم دوباره به کتاب گوش کنم و یادداشت‌برداری کنم. و با خود فکر کردم که می‌توانم این یادداشت‌ها را با شما به اشتراک بگذارم. شاید کسی همانند من علاقه‌مند شود. به همین دلیل از این به بعد مجموعه‌ای از پست‌ها خواهم داشت درباره‌ی این کتاب خوب.