۱۳۹۱ خرداد ۱۱, پنجشنبه

بزرگداشت 70 سالگی

امروز تولد 70 سالگی دکتر سیاوش شهشهانی بود. به همین مناسبت توی دانشگاه بزرگداشتی بود. من رفتم و واقعا عالی بود.
الان نوشتم که بمونه صرفا. نمی خوام چیز خاصی تعریف کنم... فقط می خوام بگم من با دکتر شهشهانی ریاضی رو حس کردم و واقعا دوسش دارم. دکتر یه چیزی گفت که برام جالب بود:
سعی کنید خوش شانس باشید!
می شه که خوش شانس بود... :)

۱۳۹۱ خرداد ۶, شنبه

زود بود...

گاهی اتفاقی زود میفتد. آمادگیش را نداری. در ذهنت برنامه ریخته ای، در حالی که فکر می کنی که برای کاری یک هفته وقت داری، در میابی که این وقت تبدیل به 6 ساعت شده است! به هم می ریزی! خوب نیست. نمی توانی زندگیت را کنترل کنی. هی فکر می کنی چه کاری از تو برمی آید؟ چگونه باید رفتار کنی؟ و لعنت می فرستی! تو باید فکر کنی! چرا الان؟!!
وقتت تمام می شود. فکر نکرده ای. رفتارت بی روح است. بی روح بی روح... سعی می کنی که خوب باشی. محبت بپاشی. اما بی روحیت غلبه کرده است. اتفاق خوبی نیست! اصلا خوب نیست. درست در وقتی که ممکن بود که رفتارت خیلی چیزها را بسازد. (چیزهای ترمیم شده رو بازیابی کند) ناگهان روحت و بی روحیت تو را به هم می ریزد و اوضاع را. طرف مقابلت دلسرد می شود. دلسردیش را می بینی. می دانی که باید صحبت کنی. باید حرف بزنی اما فکر نکرده ای! نمی توانی و فکر نکرده ای...
دلت می گیرد. و روحت همراهی نمی کند و فکرت نیز...
اوضاع خوبی نیست... طرف مقابلت می رود و تو کمتر از یک هفته وقت داری که فکر کنی... اما اوضاع قبلی به هم ریخته است...
دلت گرفته است... باید فکر کنی.