۱۳۹۳ آبان ۵, دوشنبه

نباید انتظاری از کسی داشته باشم.


صبحدم مرغ چمن با گل نوخواسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

حافظ


پ.ن.۱: آدمی نیستم که از انتقاد ناراحت بشم. ولی از این که تند بهم یه چیزی رو بگن می‌رنجم. بیان بهم بگن که ببین این کار x که انجام دادی خوب نیست٬ قبول می‌کنم و سعی می‌کنم اصلاحش کنم. اما وقتی که دارم اون کار رو می‌کنم بیان بهم بگن که حرف نزن! نکن! ساکت باش! می‌ترکم...

پ.ن.۲: درد داره! درد داره که نمی‌تونم حرف بزنم... می‌خوام یه مدت ساکت باشم. تلاش نکنم که حرف بزنم. شاید دیگه کسی از دستم خسته نشه٬ حرفام واسه کسی بی‌معنی نباشه٬ رو اعصاب آدما نباشم و آدما هم رو ذهن من راه نرن...

پ.ن.۳: سین راست می‌گوید. از هیچ کس هیچ توقعی نداشته باش. چاره این است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر