۱۳۹۲ مهر ۲۶, جمعه

هیس! فکر نکن لطفا!

این منم!

منی که وقتی به عکس روی لیوان نگاه می کنم چشام پر از اشک می شه، فرقی نمی کنه کی باشه، این هفته، هر وقت دیدمش، چه صبح، چه عصر، چه شب زدم زیر گریه... آخر سر لیوان رو چرخوندم که اون طرفش دیده بشه و دیگه نبینمشون...

منی که طاقت نگاه کردن به عکس روی دسکتاپم رو ندارم... طاقت نگاه ها رو...

منی که این هفته همش دارم فکر می کنم که با زندگیم چی کار کردم؟

منی که می دونم که در نهایت هیچی نمی شم... هیچی

منی که سعی می کنم فکر نکنم ...

منی که قول می ده دیگه فکر نکنه!

فکر نمی کنم! :)


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر