دخترک خسته بود. خیلی خسته. اما به خودش یک لحظه اجازه نداد که هیچ فکر بدی کند. هیچ چیز و هیچ حرفی نباید روی مهر و محبتش به آدمها تاثیر میگذاشت. برای همین قلم را برداشت و نوشت. نوشت تا رها شود از احساساتی که نباید میبود.
"من به تمامی رفتارهایت٬ دیدگاههایت و علایقت احترام میگذارم. اما میدانم که ما با هم تفاوت داریم. راهمان جداست. با تمامی احترام و البته عذرخواهی از تمامی اتفاقات ناخواسته٬ و تشکر از تمامی محبتهایت و لحظههای خوشی که داشتیم٬ از تو خداحافظی میکنم. چرا که فکر میکنم گاهی تصمیمها سخت هستند٬ و آزاردهنده٬ اما لازم و ضروری! برایت بهترینها را آرزو میکنم و موفقیت و شادی در سراسر زندگیات.
تنها بدان که من صادق بودهام و البته پاک و ساده در تمامی مدت. تو مختاری که هرگونه دوست داری مرا ببینی و قضاوت کنی. من تصمیم گرفتهام خودم را دوست بدارم و هیچ چیز دیگری مهم نیست.
موفق باشی و خدانگهدار. "
"من به تمامی رفتارهایت٬ دیدگاههایت و علایقت احترام میگذارم. اما میدانم که ما با هم تفاوت داریم. راهمان جداست. با تمامی احترام و البته عذرخواهی از تمامی اتفاقات ناخواسته٬ و تشکر از تمامی محبتهایت و لحظههای خوشی که داشتیم٬ از تو خداحافظی میکنم. چرا که فکر میکنم گاهی تصمیمها سخت هستند٬ و آزاردهنده٬ اما لازم و ضروری! برایت بهترینها را آرزو میکنم و موفقیت و شادی در سراسر زندگیات.
تنها بدان که من صادق بودهام و البته پاک و ساده در تمامی مدت. تو مختاری که هرگونه دوست داری مرا ببینی و قضاوت کنی. من تصمیم گرفتهام خودم را دوست بدارم و هیچ چیز دیگری مهم نیست.
موفق باشی و خدانگهدار. "
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر