کم ترین تحریری از یک آرزو این است
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی
در قناری ها نگه کن در قفس تا نیک دریابی
کز چه در ان تنگناشان باز شادی های شیرین است
کم ترین تحریری از یک زندگانی
آب، نان، آواز
ور فزونتر خواهی از آن گاهگه پرواز
ور فزونتر خواهی از آن شادی آغاز
ور فزونتر باز هم خواهی بگویم باز...
آنچنان بر ما به نان و آب اینجا تنگسالی گشت
که کسی به فکر آوازی نباشد
اگر آوازی نباشد شوق پروازی نخواهد بود
آب، نان، آواز
ور فزونتر باز هم خواهی بگویم باز...
شفیعی کدکنی
پ .ن1: سه شنبه شب رفتیم کنسرت همایون شجریان... فوق العاده بود... جای همه خالی.
پ.ن2: استاد نوشته ی قشنگی دارند، اگه خواستید از اینجا بخونید.